فاطمه محیا فاطمه محیا ، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
داداشیداداشی، تا این لحظه: 10 سال و 15 روز سن داره

قدر تو را می دانم متولد قدر

تزیین غذای کودکان برای تحریک اشتها

دختر 4 ساله من، بسیار بی اشتهاست. خیلی کم غذا می خورد و بیشتر در حال فعالیت است، از لحاظ ظاهری کوچک به نظر می رسد و من نگران سلامتی او هستم، چه باید بکنم؟! این سؤالی است که بسیاری از مادران جوان دارند و گذشته از اینکه این مشکل تنها مربوط به مادران ایرانی نیست، یكی از مهم‌ترین مشكلات و معضلات تغذیه كودكان و نوجوانان رفتارهای تغذیه‌ای نامناسب است كه متأسفانه در بین آنها بسیار زیاد شده است. تغذیه صحیح، قدرت یادگیری افراد به خصوص كودكان را بالا می‌برد و نخوردن صبحانه اثرات منفی در یادگیری آنها دارد. گرسنه بودن و نخوردن صبحانه در مدت كوتاهی مكانیزم همواستاتیك یا گلوكز خون را در سطح ثابت نگه ‌می‌‌دارد و به عملكرد طب...
16 ارديبهشت 1392

اخرین اردوی امسال مدرسه ات

گل مامان: امروز یعنی ٨اردیبهشت ٩٢ از طرف مدرسه ات  با بچه ها رفتید اردو به یک پارک در محله مان.از همان موقع که فرم رضایت نامه را دادند تا امضا کنیم ان را اوردی وبرایم هم یک خودکار تا به قول خودت از من امضایش را بگیری.ترسیدی یک وقت راضی نباشم برای رفتنت.اما غافل از این که من بیشتر از تو خوشحال بودم .شب قبل از ذوق ات تا دیر وقت خوابت نمیبرد. برای تغذیه ات هم سفارش دادی سینه مرغ برایت سوخاری کنم با خیار سرکه ای وکاهو تا ساندویچ مورد علاقه ات را برایت اماده کنم .من هم روز قبلش سفارش شما را انجام دادم وامروز صبح دوتا ساندویچ را همراه کیک هایی که گفته بودی داخلش حتما کاکائویی باشد با خودت بردی. همه برنامه ریزی را هم خودت ریختی وما هم اج...
8 ارديبهشت 1392

اولین اجرای زندگی ات

عزیز دل خانه ما: دیروز 31 فروردین 92 اخرین جلسه مادران در مدرسه ات بود طبق برنامه ای که داده بودند در مورد ثبت نام سال بعد وموارد مرتبط صحبت شد.البته گفته شد که ما طبق اصول اموزشی وتربیتی خود مان از دانش اموزان ثبت نام می کنیم اگر ثابت شودکه مسیر تربیتی خانه ومدرسه همخوانی ندارد ومادران به مسایل مطرح شده در جلسات بی توجه هستند از ثبت نام مجددمعذوریم قرار شد جواب پیش دبستانی ها  رادر روز سه شنبه یعنی پس فردا دهند که در صورت موافقت مدرسه با ثبت نام مجدد،برگه هایی به دانش اموزان داده میشود.راستش یاد سال قبل افتادم که همین ماه فروردین چقدر با هم برای ثبت نامت به مدرسه های مختلفی رفتیم ودر نهایت تلاشمان نتیجه داد.با تحقیقات زیادی که کردم ...
1 ارديبهشت 1392

خاطره سفرنوروزی92

برگ گل ما: بالا خره بعد چندروز از اتمام مسافرت نوروزی توانستم بیایم واز خاطره سفر برایت بنویسم.همانطور که گفتم قسمت شد هوایی برویم عتبات.برای شما خیلی جالب بود وقتی فهمیدی با هواپیما قراره برویم اخه تا حالا سوار نشده بودی.قبلش خیلی سوالها از من می کردی که یکی از انها که جالبتر از بقیه بود را می نویسم اینکه ما چگونه سوار هواپیمایی میشویم که وقتی از زمین به ان بالا نگاه می کنم خیلی کوچک است حتی از هواپیمای اسباب بازی هایم هم کوچکتر است.ومن سعی می کردم با دادن توضیحات کافی شما را قانع کنم.تا جواب را کاملا متوجه نشوی  ول کن نیستی اینقدر می پرسی تا من از جواب دادن دادن خسته میشوم.اما ادامه ماجرا روز ٥ فروردین ما به همراه بابا ح...
29 فروردين 1392

برنامه نوروز 92

عزیز دلم: چند روزی است که پس از اتمام سال تحصیلی 91 تعطیل شده ای ومانند قبل شدی مونس 24 ساعته مامان.وقتی مدرسه میرفتی خیلی خسته میشدی ودیگر نای شیطنت نداشتی اما این روزها دوباره شدی همان دختر بلای مامان.راستی امسال عید اگر توفیقی باشد می خواهیم به عتبات برویم این چهارمین بار است که عازم میشویم.به نظر من در این ایام هیچ جا بهتر از انجا نیست .در هیچ جا نمی توانم به ارامش برسم جز کنار حرم مولا یمان و حضرت ابا عبدالله الحسین.پارسال که رفتیم هنوز یاد ان انفجار از خاطر پاک ات محو نشده فکر می کنی باز هم قرار است جایی منفجر شود اما نه گلم.همیشه اینگونه نخواهد بود همه چیز دست خداست.واوست که سرنوشت مان را رقم میزند وچه جایی بهتر از انجا برای جان داد...
27 اسفند 1391

فردایی که هیچوقت نیامد

برای این که بیشتر در جریان موضوع قرار بگیرید پست"تصمیم گیری سخت و..."را قبلش بخوانید. رنگ زندگی مان دختر عزیزم: اینها را در شرایطی می نویسم که می دانم الان کاملا قادر به درکش نیستی.می نویسم برای اینده ات.ان موقع که مسایل را فقط از زاویه دید بچه گانه وپاکت نمیبینی.ان موقع  که گاهی برای دیدن نیاز به تغییر این دید ها داری که نمی دانم نامش چیست؟ می دانی که موقعیت استخدامی برایم پیش امد که تقریبا از اردیبهشت سال قبل تا امروز با همه افت وخیزش درگیر ان هستم یعنی گذشتن از هفت خوان رستم .اززمانی که ابلاغم زده شد محل کارم در قسمتی از بیمارستان تعیین شد که ربطی به رشته ام نداشت با وجود صحبت با دانشگاه ورییس بیمارستان که مایل به همکاری بودن...
1 اسفند 1391

فلاش بک(3)

ادامه فلاش بک 2: از لحظه دنیا امدنت تا یک ماه ونیم شدنت خانه مامان فاطی بودیم چون شرایط خاصی داشتم ومثل بقیه که سزارین شده بودند ،نبودم مدتهای زیادی بعد عمل درد شدیدی در محل بخیه ها داشتم .خیلی به سختی شیرت می دادم .فقط اوقاتی که مجبور بودم با کلی زحمت از تخت می امدم پایین.می گفتند به نوع عمل و ترمیم ان مربوط میشود.هر چه بود گذشت.وقتی امدیم خانه خودمان هوا خیلی سرد شده بود مخصوصا که سال اول هم جسم خانه مان خیلی سرد بود حتی شوفاژهاهم قدرت جنگیدن با سرما را نداشتند وما مجبور بودیم بخاری برقی هم در اتاق خواب روشن کنیم.ولی این ها باعث شد از همان اول به سرما عادت کنی .خودت هم خیلی گرمایی بودی در محیط سرد بهتر می خوابیدی. یادمه ما خودمان ...
15 بهمن 1391