اولین اجرای زندگی ات

عزیز دل خانه ما:

دیروز 31 فروردین 92 اخرین جلسه مادران در مدرسه ات بود طبق برنامه ای که داده بودند در مورد ثبت نام سال بعد وموارد مرتبط صحبت شد.البته گفته شد که ما طبق اصول اموزشی وتربیتی خود مان از دانش اموزان ثبت نام می کنیم اگر ثابت شودکه مسیر تربیتی خانه ومدرسه همخوانی ندارد ومادران به مسایل مطرح شده در جلسات بی توجه هستند از ثبت نام مجددمعذوریم قرار شد جواب پیش دبستانی ها  رادر روز سه شنبه یعنی پس فردا دهند که در صورت موافقت مدرسه با ثبت نام مجدد،برگه هایی به دانش اموزان داده میشود.راستش یاد سال قبل افتادم که همین ماه فروردین چقدر با هم برای ثبت نامت به مدرسه های مختلفی رفتیم ودر نهایت تلاشمان نتیجه داد.با تحقیقات زیادی که کردم ودیدن عملکرد قوی مدرسه امسال هم می خواهم در همین جا ثبت نامت کنم.حتی برخی مادران که بچه های دیگرشان را در مدارس معروف ودهان پر کن گذاشته اند این جا را ترجیح می دهند.من هم خیلی محیط اش را دوست دارم.

دیروز یکی از اولینهای زندگی ات هم اجرا شد .ان هم نمایشی بود که از چند ماه قبل مشغول تمرین اش هستی  وگاهی برایم متنی را که قراربود بگویی را،اجرا می کردی اسم اش "خرگوش ولاک پشت"بود که با هم قایم موشک بازی می کنند ودر نهایت به یک تصمیم جالب میرسند. نقش شما هم یکی از راوی ها بود.طبق گفته خودت قرار بود جلوی مادران اجرا کنید ودیروزاین اتفاق قشنگ افتاد.وقتی می خواستی روی سن بروی قبلش برایم دست تکان دادی وخوشحال بودی من هم از قصد ،ان ردیف جلو نشستم تا خوب نمایشتان را ببینم .همه کلاستان خیلی خوب اجرا کردند واجرای تو هم مافوق انتظارم بود.ان دختری که همواره ساکت وخجالتی بود در ان بالا وجلوی دید تعداد زیاد مادران ومعلمان خیلی زیبا ورسا وبا اعتماد به نفس اجرا می کرد خودم هم باورم نمیشد این تو هستی خلاصه کلی کیف کردم وشب برای بابایی هم تعریف کردم البته من ان روز برای این اجرایت یک جایزه کوچولو خریدم تا بدانی که کارت عالی بود.

همه این ها را حاصل تلاش مربیان ات می دانم که توانسته اند چنین دانش اموزانی تربیت کنند.خدایا بابت همه توجهاتت شکرت.

دختر گلم بدان همه ما به نوعی در صحنه زندگی بازیگر هستیم .مهم بازی کردن نیست مهم این است که بازیگر خوبی باشیم که در طی ان به درجات عالی انسانیت برسیم بازیگریی که ما را از خدا دورکند هیچ ارزشی نخواهدداشت پس بدان واجراکن.