فاطمه محیا فاطمه محیا ، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره
داداشیداداشی، تا این لحظه: 10 سال و 19 روز سن داره

قدر تو را می دانم متولد قدر

دو تا اولین

1390/9/27 13:29
نویسنده : ماناز
510 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم می خواهم برایت از دو اولین زندگیت بگویم :

چهارشنبه قبل ٢٣اذر٩٠روزی که کلاس قران داشتی خانم احمدی امد وبه من گفت فاطمه بعداززنگ تفریح باید موضوع ایه را با یک داستان برای بچه ها تعریف کنه چون می خواستم با امادگی بیشتری این کا را انجام دهی گفتم دفعه  بعد این کار را انجام دهی اما خانم احمدی قبول نکرد کفت الان بهتره اخه مدتی قرارشده هردفعه یکی از بچه ها ترجیحااونهاییکه تو کلاس ساکت ترندبرای شراکت دراین فعالیتها این کارراانجام دهندموضوع ایه مشورت کردن بود دراون فاصله که کلاس بودی از روی شکل مربوط به ایه یک داستان ساختم واونو بالای صفحه نوشتم تاباهم کارکنیم زنگ تفریح موضوع رابهت گفتم وسریع قبول کردی وبا هم رفتیم یک گوشه ای ومن می گفتم تو هم گوش می دادی داستانی که نوشتم درمورد این بود که دخترخانواده قرارشدبرای خریدهدیه تولد دوستش بااعضای خانواده اش مشورت کنه که درنهایت قرارشد یک کتاب مناسب برایش بخرددرهمین موقع یکی از مادران برای بچه ها شله زردنذری اورد توهم که خیلی دوست داری بیشتر حواست به اون بود ویک قاشق می خوردی ویک بدو بدو می کردی ودوباره بقیه داستان را باهم کار می کردیم بعداززنگ من هم امدم تو کلاس شما هم رقتی بالای صندلی وکنفرانست رادادی برای من خیلی لذت بخش بودالبته با کمک خانم احمدی تونستی یک کار خوب ارائه دهی وبعد همه برایت دست زدند این بود اولین کنفرانس زندگیت

اما دومین اولین:

مدتی بود دندان  شیری پایینی ات لق شده بود ان شب برای شام مامان برایت ساندویچ مرغ درست کرده بودجندگاز که زدی احساس کردی که دندانت شل ترشده به من نشان دادی ودیدم بله دیگه چیزی نمانده بیفته تا اخرشب که اخرین اتصالش را هم برایت جداکردم وشدی دختر بی دندون مامان ووقتی بابایی اومد سربع بهش نشان دادی وازاین که احساس می کردی بزرگ شده ای ومی خواهی دندان دایمی دربیاوری خوشحال بودی این بود اولین دندان شیری که افتاد ودران روز دومین اتفاق بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامانی درسا
27 آذر 90 13:58
آفرین به شما ماناز عزیز و هزار آفرین و ماشاالله به دختری مامانش . خدا براتون نگهداره . به وب دختری منم سر بزنید خوشحال میشیم .
زینب (دختر خاله فاطمه محیا)
1 دی 90 18:55
تازه قیافشو ندیدین وقتی می خنده خیلی باحال میشه قربونش برم