دلنوشته های من به مناسبت نیمه شعبان
مهدی جان مولای مان:
دوست دارم چند سطری را برایتان بنویسم وچه بهتر که در نزدیک زادروز شما باشد.دوست ندارم از روی نوشته اماده یا متنی که دیگران نوشته اند انها را کپی کنم بلکه می خواهم تک تک الفاظش برامده از قلب پرگناه اما ولایی ام باشد که می دانم تنها چیزی که نجاتم خواهد داد همین دوستی اهل بیت علیهم السلام خواهد بود چون من که نه عمل قابل ذکری دارم نه عابد ان چنانی هستم واگر شیطان تا لحظه اخر حیاتم بگذارد بر این ولایت پابرجا بمانم انشاءالله که راه نجاتم باشد.
مولایم وقتی میبینم چه قدر مادرانی هستند که برای تدارک مراسم تولدفرزندشان از خیلی قبل ،برنامه ریزی می کنند واماده میشونداما یادشان نیست که باید در تولد شما چند برابر ان شادی کنند ومراسم برگزار کنند وحتی شرکت کنند،دلم میگیرد شاید تا لحظه اخر هم این واقعه مهم را فراموش کنندونمیدانند که این روز چه قدر باشکوه تر از از روز تولد دلبندشان است.کاش من به چنان معرفتی میرسیدم که عمل کننده واقعی سخنان فوق بودم چون هر چه باشد باید اول از خودم شروع کنم.اما میدانم بدون کمک شما نمیتوانم به ان دست یابم پس کمکم کن اقا جان.
چه قدردوست دارم انقدرزنده میماندم تا تولد شما را حضورا تبریک می گفتم اما حتی خوابش را هم تصور نمیکنم وخوش به سعادت مردمان ان دوران که توفیق چنین امری را پیدا می کنند.
مولای من ،امام من
جشن نیمه شعبان زمانی واقعی خواهد بود که تمام مراسم ان در حضور شما باشد مگر میشود جشن تولد کسی را بدون حضور میزبان اصلی ان برگزار کرد؟البته ان چه مسلم است این که در واقع ما غائبیم وشما حاضر،اما خدا کند که به اندازه کم هم بتوانیم دراین شادی شراکت داشته باشیم تا توفیقی برایمان باشد نه این که نسبت به ان بی تفاوت باشیم.
ایا در نیمه شعبان سال اینده هم همین مطالب را خواهم نوشت یا......
یعنی میشود چوردیگری باشد ؟خدایا این طعم شیرین را به همه ما شیعیان اش بچشان.
باز هم میرسیم به همان دعای همیشگی که دیگر ملکه ذهنمان شده که:
اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان علیه السلام