فاطمه محیا فاطمه محیا ، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
داداشیداداشی، تا این لحظه: 10 سال و 21 روز سن داره

قدر تو را می دانم متولد قدر

اشپز کوچولوی مامان

1392/5/26 8:43
نویسنده : ماناز
440 بازدید
اشتراک گذاری

دختر هنرمند م:

این روزها برای مامان شدی یک خانم خانه دار خیلی به اشپزی وکارهای مربوط به ان علاقه داری .مامان فاطی وقتی از بچه گی هایمان تعریف می کرد می گفت : من از همان اول شیطنتهای بچه گی زیاد می کردم طوری که بعضی از انها شبیه کارهای پسران بود مانند بالارفتن از میله های پنجره و....اما خواهرم زهرا وهمان خاله زهرای شما خیلی ارام وسربراه بود طوری که در ٣ سالگی خانه داری میکردوحتی در اشپزی هم کمک مامان فاطی میکرد ووقتی که بزرگترشد ،وقتهایی که مامان فاطی سرکاربود مخصوصا تابستانها برایم بیشتر مادر بود تا خواهر ومن هیچوقت محبتهای مادرانه اورا فراموش نمی کنم وهیچوقت ان احساسی که گاهی با حسادت هم امیخته میشود ومیان اکثر خواهر وبرادرها هست ،بین ما نبود از همان کلاس پنجم در اوقات بیکاری تابستان خیاطی های قشنگی می کرد یادم است که یک سرویس برای اشپزخانه دوخته بود که هرکس میدید تعجب می کرد کار او باشد اما من نه ،فقط به فکر بازی بودم ووقتی ازدواج کردم تازه به قول معروف به باغ امدم البته زیر دست خاله ات خیلی چیزها یاد گرفتم اما علاقه چندانی به این کارهای زنانه نداشتم ..اینها را گفتم تا بگویم گاهی احساس می کنم تو هم شبیه خاله ای .خیلی به کارهای خانه مخصوصا اشپزی علاقه داری.گاهی چه قدرالتماس می کنی تا موادرا تودر قابلمه بریزی وانها را هم بزنی .اما من بیشتر میترسم از این که حرارت گاز خدای ناکرده به دخترم اسیب بزند اما برخلاف میلم گاهی این اجازه را به تو می دهم ولی فکر می کنم برایت کمی زود است.

چند وقت پیش وقتی من بعدازظهر خواب بودم شما از فرصت استفاده کرده وسر گاز رفته وغذا درست کردید ووقتی بیدار شدم برایم تعریف کردی .یک لحظه چه قدر ترسیدم وخدارا هزاربار شکر کردم که بلایی سرت نیامد اخه حتی گاز را هم با فندک روشن کرده بودی وزیر قابلمه را هم کم کرده بودی تا به قول خودت سوپت جا بیفتد.سوپ که چه عرض کنم هر چه دم دستت بود در ان خالی کرده بودی ومن فکر می کنم اگر کسی را بخواهند زجر دهند از ان به خورد او بدهند از صد شکنجه بالاتر است.اینها از ابداعات خودت است.دیشب هم یک سوپ درست کردی که شامل ترخون وکلی روغن ویک شیشه پرنمک .یک کیلو زرد چوبه ورشته فرنگی بود.چه معجونی شده بود در قابلمه را که باز کردم بوی تند زرد چوبه های فراوانش ازارم داد .نصف قابلمه شده بود زرد چوبه خیلی به ان علاقه داری ولی خودت از دستپختت کاملا راضی هستی وموقع هم زدن غذا چنان با علاقه وبه به وچه چه این کاررا می کنی که هر که نداند فکر می کند خوشمزه ترین غذای دنیا را داری اماده می کنی.

جدیدا هم که نر گس ،سالاد درست کردن را یادت داده وتو گاهی این کاررا انجام می دهی البته با یک چاقوی کند وفقط برای خودت.این کار را خوب انجام می دهی اندازه خیار وگوجه وپیاز را کاملا مانند هم برش می دهی ویک سالاد خوب ومنظم درست می کنی.ولی خوب تا سالاد اماده شود من خودم را اماده هر اتفاقی می کنم.

دختر عزیزم امیدوارم روزی را ببینم که برای خودت خانمی شده ای ودرتمام کارهایی که یک خانم باید بلد باشد کدبانو شوی وبتوانی بهترین غذاها را برای ما درست کنی اشپز کوچولوی مامان ،درست مانند خاله زهرایت.انشاءالله

در این جا یاد حرف معلم زبان  دوران دبیرستانم افتادم که همیشه اویزه گوشم است که می گفت:یک خانم هر چه قدر هم که به مدارج بالای علمی برسد باز هم بایستی در امور خانه داری وبچه داری به مهارت برسد وتحصیل به تنهایی کافی نیست .که اینها اولویت دارد اگر لیسانس ودکترا هم داشته باشی باز باید شیشه پاکن خوبی باشی.

من ان زمان درک درستی از این جملات نداشتم ولی امروزه ان را با تمام وجودم احساس می کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)